به ترکی سخن می گفت اما خود را آذری می نامید! تازه آذری او با آذری کسروی
فرق داشت.او آذری را فقط برای رهایی از کلمه ترک بر خود گزیده بود!وقتی از او
می پرسیدی تو ترکی یا آذری؟ می گفت .آذری .وقتی می پرسیدی آذری یعنی
چه و منظور از آذری چیست؟ چیزی برای گفتن نداشت حتی تئوری کسروی را هم
نمی دانست فقط می خواست ترک نباشد ترکی که در طول دوران حکومت پهلوی
به بدبخت ترین تحقیرشده ترین و کم ارزش ترین عنصر جامعه تبدیل شده بود!!
(ادامه دارد)
در حقیقت تمام صحنه ها برای اجرای نمایش تغییرهویت برای افرادی که تاب تحمل
تحقیر ها و توهین ها را نداشتند وتوان مقابله و مبارزه با آن را در خود نمی دیدند و
مستحیل شدن در زبان و فرهنگ حاکم و غالب را آسان ترین راه فرار از اهانت ها و
بی احترامی ها می دانستند حاضر و مهیا بود!
‹آذری› آنهم از نوع غیر ترکی واژه ای بود که کشف آن!بیشتر از سقوط امپراتوری هزار
ساله ترکان ایران رضاخان و پان آریائیست ها را خوشحال کرد تا فراریان از هویت ترکی
را نشان و در درجه ای بس زیبا و افتخار آمیز از نوع ‹پارسی›ارزانی دارند!
آری چنین شد که جوان تبریزی ،رنجانی،اورمیه ای،اردبیلی،آستارایی،همدانی،ساوه ای
و... با دو نوع هویت تحقیر شده ترکی ،و افتخارآفرین آذری از نوع پارسی!روبرو شد که
این دومی را نمی دانست چگونه جایگزین اولی کند؟!(ادامه دارد)
درطول حاکمیت 53ساله رضاخان وفرزند وی ، ترکان ایران از توهین ها و بی احترامی های
آشکار ومستقیم تا تحقیرهای مدون و کلاسیک در رادیو و تلویریون وکتابهای درسی مدارس و
دانشگاه ها در امان نبودند. امروزه هم گویی کلمه ترک کابوس وحشتناکی است که بر سینه جوان
آذربایجانی و جوانان ترک دیگر مناطق کشور سنگینی میکند!
در دوران حاکمیت پهلوی، صحنه جامعه را آنچنان بر ترکان و حتی کلمه ترک تنگ کردند که
آن عده از جوانان آذربایجانی که زندگی را نه در مبارزه برای رهایی از ظلم وستم مضاعف
پهلوی بر علیه ترکان، که به دست آوردن نان وآبی بی دردسر می دیدند تنها راه رهایی از کابوس
دردناک "ترک" را جایگزین شدن این کلمه با واژه ای دیگر جستجو می کردند!(ادامه دارد)